- داغ دیدن
- مرگ عزیزی را دیدن از فوت خویشاوندی غصه دار شدن
معنی داغ دیدن - جستجوی لغت در جدول جو
- داغ دیدن
- کنایه از از مرگ فرزند یا یکی از خویشان نزدیک خود دل آزرده شدن
- داغ دیدن ((دَ))
- مصیبت دیدن، سوگوار شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که بسبب فوت خویشاوندی نزدیک غصه دار شده
فریب دادن
صلاح دانستن، مناسب تشخیص دادن
گذشتن فرمانده از برابر سربازان و مشاهده آنان. درین هنگام سربازان به حالت خبر دار هستند
آهن تفته برای نشان حیوان زدن
داد کردن، عدل، انصاف
نوبت دادن
به داد کسی رسیدن و حکم به عدل و داد کردن، کنایه از چنان که سزاوار است رفتار کردن، کنایه از چنان که شاید و باید کاری انجام دادن
بسیار گرم کردن، گرم و سوزان ساختن، با آهن تفته جایی از بدن انسان یا حیوانی را سوزاندن، با آلت فلزی که در آتش سرخ شده در کفل چهارپایان علامت گذاشتن که شناخته شوند
در بازی یا در قمار حق تقدم برای حریف قائل شدن، نوبت دادن
در امور نظامی بازدید کردن فرمانده در حال عبور سواره یا پیاده از سربازانی که به صف ایستاده باشند
پیش بینی کردن حوادث در وقایع گذشته و آینده کسی فال زدن تفال کردن
طالع دیدن، از نیک و بد بخت و طالع خود یا دیگری آگاه شدن و از آیندۀ وضع و حال اطلاع یافتن
Bruise
ушибать
prellung verursachen
забивати
siniak
machucar
contusione
magullarse
contusionner
blauwe plek krijgen
चोट लगाना